غوغای قلم - سید نصراله شاهرخی

عالم پر است از تو و خالیست جای تـــو

غوغای قلم - سید نصراله شاهرخی

عالم پر است از تو و خالیست جای تـــو

غوغای قلم - سید نصراله شاهرخی

امام على علیه السلام
حق را ، از آنِ هر که بود ، نزدیک یا دور ، بر عهده گیر ؛ در این راه شکیبا باش و آن را به حساب خداوند بگذار.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هنر» ثبت شده است

پیشاپیش به مناسبت ولادت بانوی دو عالم حضرت زهرا (س)، جمله‌ای از شهید سلیمانی عزیز به جهت تبرک اینجا می‌گذارم. اصل اثر تقدیم به عزیزی بزرگوار شد.

مادر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۲ ، ۱۲:۰۹
سید نصراله شاهرخی

در ابتدای سال ۱۴۰۲ و در ایام ماه مبارک رمضان این سطر با خط ناقص اینحقیر نوشته شد.

 

سطر

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۲ ، ۰۵:۰۸
سید نصراله شاهرخی

انتشار به مناسبت ایام محرم 

آستانه خدمت

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۰۱ ، ۱۸:۳۰
سید نصراله شاهرخی

سطردگر به دست نیاید چو من وفاداری

قلم مشقی

اثر اینحقیر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۰ ، ۱۳:۱۵
سید نصراله شاهرخی

نپسندی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۰ ، ۰۲:۰۲
سید نصراله شاهرخی

توی این شبای کرونایی و همچنین در آخرین شب یلدای قرن، این خط با تذهیب همسرم تقدیم نگاه مهربونتون. 

امیدوارم روزای شیرینی پیش رو داشته باشید. 

 

نگاهی از تو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۹ ، ۰۰:۰۶
سید نصراله شاهرخی

تمام پنجره ها رو به آسمان باز است

ببار حضرت باران که وقت اعجاز است

 

کجا قدم زده‌ای تا ببوسم آنجا را؟

که بوسه بر اثر پایت عین پرواز است

 

توضیحات: این اثر به خط بنده حقیر و با تذهیب همسر هنرمندم در ابعاد ۵۰×۷۰ به فروش میرسد.

جهت ارتباط با بنده از طریق بخش تماس با من در وبلاگ، می‌توانید اقدام نمایید.

 

تابلو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۴۳
سید نصراله شاهرخی

من شاعر نیستم. حس میکنم هیچ استعدادی هم در زمینه شعر و شاعری یا ندارم و یا اگر هم داشته باشم، هنوز اونقدر مسئله و دغدغه من نشده که پیگیرش بشم. منتها با توجه به اینکه تو خونه ما همیشه شعر جریان داشته و همچنین رشته تحصیلی من توی دبیرستان، ادبیات و علوم انسانی بوده، من هم دوست داشتم تجربه کنم شعر گفتن رو. اواخر دهه ۸۰ بود که بعد از اینکه یک دور کامل دیوان حافظ رو خوندم، شعر زیر رو با همه اشکالاتش توی اواخر شب تا ابتدای صبح گفتم و این شد اولین غزل من:

اسم این غزل رو گذاشته بودم «طوفان ماه در قلب من»

ماه من هفت آسمان را نور باران میکند
تک گل من عالمی را چون گلستان میکند

بوی جوی مولیان از دامنش آید همی
او زمستان را برایم نو بهاران میکند

یاد یار مهربانم بس که در جان من است 
یاد او در قلب من"غوغا" و طوفان میکند

«می نماید عکس می در رنگ روی مهوشش»
ابروانش دردها را خوب درمان میکند

چشم مستش طعنه بر چشمان حوری میزند
زلف پیچانش همه عالم پریشان میکند

گرچه در اخلاص و ایمان نگارم نیست شک 
با نگاهش رخنه هم در دین و ایمان میکند

تا که دورم من از او همچون گلی پژمرده ام
آن لب و لبخند او دل را چراغان میکند

من کفی از خاک پایش را به جانم میخرم 
جان من را خاک پای او خروشان میکند

هرچه گفتم از کمالش بارها کم گفته ام 
شعر من هرچه کمال اوست نقصان میکند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۱۸
سید نصراله شاهرخی

این وبلاگ در شب خجسته میلاد علی بن ابیطالب راه اندازی شد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۸ ، ۰۳:۵۰
سید نصراله شاهرخی